اهمیت تاثیر فروشنده بر بازاریابی

تجارت همواره در حال تحول است و در پی آن، روش‌های فروش نیز تغییر می‌کنند. دیگر جایگاه یابی و نوع کالا، مزیتی در بازار ایجاد نمی‌کند، چون همه چیز را می‌توان تقلید کرد. به علاوه مشتریان آگاه ترند و توانایی انتخاب بیشتری نسبت به قبل دارند. بنابراین، چگونه می‌توانید برای کسب و کار خود تمایز ایجاد کنید؟ چگونه می‌خواهید بیشتر از رقبایتان بفروشید؟ پیش از این، فروشندگان در ابتدا مطالبی درباره مشخصات، مزایا و قیمت محصول می‌آموختند و مهارت‌هایی در مورد معرفی کالا و خدمات و شیوه برخورد با اعتراض مشتریان کسب می‌کردند و سپس به بازاریابی محصول یا خدمت اقدام می‌کردند. اما امروزه روش فروش جدید و موثری جایگزین آن شده است.

 

نقش جدید فروشنده، کمک به مشتریان برای بهبود و توسعه کسب‌وکار آسان است که به‌عنوان ارزش افزوده‌‌ای برای آن کالا یا خدمت از آن یاد می‌شود. اکنون، فروش فقط به معنای تشخیص نیاز و چگونگی برآوردن آن نیست، بلکه به معنای مقصد و چگونگی کمک برای رسیدن به آن است. فروشنده جدید، یک متخصص، مشکل گشا است و نیز مدیر ارتباطات است. فروشنده، پیش از آنکه فقط یک فروشنده باشد، باید یک مرجع ارزشمند برای مشتریان باشد. در واقع، اگر تمام تلاش شما، فقط برای فروش کالا و خدمات باشد، تبدیل به یک موجود ترسناک خواهید شد. فروش در بازار پر شتاب و پر تلاطم امروز، نیاز به یک اعتقاد و بینش جدید دارد و باید با مشتری در دادو ستد بود، نه فروش صرف. بنابراین، برای محک زدن خود؛ از خویش بپرسید، در صورتی که چیزی برای فروش نداشته‌اید، آیا باز هم مشتری شما را به‌عنوان مشاور می‌پذیرد؟ دوره‌های آموزشی سنتی فروشندگی بر این نکته تاکید دارند که فروش باید مرحله به مرحله صورت گیرد. ولی این نکته را در نظر داشته باشید که مردم طبق الگوی خرید خود اقدام به خرید می‌کنند نه براساس الگوی فروش شما. برای اینکه فروش موثرتری داشته باشیم، فهم مراحلی که مشتری برای خرید طی می‌کند، حائز اهمیت است. اصل، بر شفافیت در فروش است. یک فروشنده موفق، باید درک روشنی از روان شناسی فروش داشته باشد.

مفهوم جمله «مردم ابتدا شخص را می‌پذیرند و سپس کالای وی را می‌خرند» اهمیت این نیاز را آشکار می‌کند که شرکت‌ها تشخیص داده‌اند که باید رابطه مستمر و پیوسته با مشتری داشته باشند. این عبارت حاوی معنای پرباری در مورد نحوه صحیح مهارت‌های فروش است. اساسی‌ترین مهارت‌های فروش که از شناسایی مشتری شروع می‌شود و تا مهم‌ترین دلایل فروش کالا ادامه می‌یابد از نکات مهم است. علاوه‌بر این، مزیت رقابتی مربوط به مهارت‌های فروش نیست، بلکه به انگیزه، اعتماد به نفس، اراده و پشتکار نیز برمی‌گردد. در کسب‌وکاری همانند ورزش، مهارت برای برنده شدن باید با اراده برای برنده شدن انطباق داشته باشد. ورزشکاران حرفه‌ای این مفهوم را تمرینات استقامت روحی و ذهنی می‌نامند. آنچه واقعا اهمیت دارد این است که ذهن خود را چگونه به‌کار می‌گیریم. وقتی این اصول برای قهرمانان ورزشی به اندازه کافی مفید است، تاثیر آن بر شما چگونه خواهد بود؟

هر صنعتی برای خود ابرستاره‌های فروش دارد. افرادی که به قله فروش می‌رسند، همکاران خود را شگفت زده می‌کنند برای آنها اهمیتی ندارد که وضعیت اقتصادی چگونه باشد یا روزنامه‌ها در مورد صنعتشان چه می‌نویسند. ویژگی آنها پایداری است، بی‌وقفه کار می‌کنند و در مورد صنعتشان می‌آموزند و آموخته‌های خود را به‌کار می‌بندند و فراتر از همه اینها تمرین می‌کنند که خود را از لحاظ روحی قوی کنند. مثل هر کس دیگری، شکست و لحظه‌های تریدی را تجربه می‌کنند ولی اجازه نمی‌دهند که این مسائل، آنها را وادار به عقب نشینی کند. همه ما روش‌های فروش متفاوتی داریم اما بهترین کار این است که روش منحصربه‌فرد خود را در پیش بگیریم. فروش یک علم دقیق نیست. هیچ روش چندمنظوره، ایده‌آل و دلچسب برای فروش وجود ندارد. رمز این کار در وجود شما نهفته است. هیچ ترفند و هیچ جادویی نمی‌تواند به شما کمک کند. فقط خودتان هستید که باید حداکثر تلاشتان را به‌کار ببندید.

احمد رحمت‌خواه - دنياي اقتصاد - بازنشر www.IQnet.ir

افزایش درآمد با تغییر در افکار

اگر به شما گفته شود که درآمدی که در حال حاضر به دست می‌آورید درآمدی است که دقیقاً خودتان خواسته‌اید داشته باشید و به لحاظ مالی دقیقاً در همان جایی قرار دارید که خودتان انتخاب کرده‌اید، چه عکس‌العملی نشان می‌دهید؟ آیا با این گفته موافق هستید؟


اغلب افراد به سرعت مخالفت خواهند کرد. اما حقیقت این است که خود ما کارهای مشخصی را انجام داده‌ایم که باعث شده سطح فعلی درآمدی‌مان را داشته باشیم. به عبات دیگر کارهایی که ما خودمان انجام داده‌ایم یا انجام نداده‌ایم درآمد فعلی‌مان را شکل داده است.


شاید بپرسید کارهایی که انجام نداده‌ایم؟! بله. در مباحث مربوط به موفقیت، نتیجه‌ای که می‌گیریم فقط منحصر به کارهایی که انجام می‌دهیم نیست بلکه کارهایی که باید انجام دهیم و انجام نمی‌دهیم هم در رسیدن به هدف مؤثر هستند. بنابراین سؤالی که پیش می‌آید این است که "باید چکار کنم که توانایی درآمدزایی فعلی‌ام را بالا ببرم؟"


در این یادداشت راهکارهای ساده‌ای ارائه شده است که می‌تواند در افزایش درآمد شما مؤثر باشد. توجه داشته باشید که رویکرد این راهکارها متفاوت از بحث‌هایی همچون "چگونه در 30 دقیقه پولدار شویم؟" یا مواردی از این دست است. در اینجا محور اصلی بحث تغییر در افکار و رویکرد ما نسبت به توانایی خودمان است.

1. روی افکار خود نظارت و کنترل داشته باشیم.
نورمن وینست پیل، استاد و نویسنده شناخته‌شده، می‌گوید: «افکارتان را تغییر دهید تا دنیای‌تان تغییر کند.» به عبارت خیلی ساده افکار ما احساسات‌ما را به وجود می‌آورند. احساسات به فعالیت‌های ما جهت می‌دهند و فعالیت‌ها باعث به وجود آمدن نتایج می‌شوند.
هیچ تفکری بدون هزینه در ذهن ما وجود ندارد. هر تفکر یا یک دارایی ارزشمند است یا یک پدیده دست و پاگیر. اگر تفکری که در ذهن‌مان وجود دارد ما را به سمت موفقیت پیش ببرد یک دارایی بسیار ارزنده است اما اگر ما را از مسیر موفقیت خارج کند فقط جای تفکرات مثبت را اشغال کرده است. به همین دلیل خیلی مهم است که افکارمان را در زندگی شخصی و زندگی کاری خردمندانه انتخاب کنیم.
همانطور که در بالا ذکر شد افکار ما نقش تعیین‌کننده‌ای در نتایج‌مان دارند. برای مثال از فروشنده‌های زیادی شنیده‌ام که روزهایی که افکار مثبت دارند خیلی بیشتر از روزهایی می‌فروشند که غرق در تفکرات منفی هستند. این موضوع را می‌توان به تمام رده‌های یک سازمان تعمیم داد. وقتی یک مدیرعامل با افکار مثبت وارد سازمانش می‌شود در پایان روز از نتایجی که به دست آورده و روزی که سپری کرده احساس رضایت بسیار بیشتری دارد نسبت به زمانی که با تفکرات منفی پا در دفترش گذاشته است.
بنابراین همین الآن که در حال خواندن این مطلب هستیم، تصمیم بگیریم یکی از تفکرات منفی را از ذهن‌مان بیرون کنیم و جایی را که این تفکر اشغال کرده به یک فکر مثبت و سازنده بدهیم.

2. هیچ‌وقت دیگران را فراموش نکنیم.
زیگ زیگلار می‌گوید: «شما می‌توانید به هر چیزی که در زندگی می‌خواهید دست یابید اگر به اندازه کافی به افراد دیگری هم کمک کنید که به آنچه می‌خواهند دست یابند.» اگر واقعاً این تفکر را داشته باشیم که به دیگران کمک کنیم تا به آنچه می‌خواهند برسند، به خواسته‌های خود نیز دست خواهیم یافت. به همین دلیل است که کرکبی در کتاب فلسفه مدیریت عنوان می‌کند که مدیر یک سازمان باید به فکر سود تمام ذینفعان باشد و به همین دلیل است که این فیلسوف دانمارکی معتقد است رابطه مدیر و کارمند یک رابطه کاملاً متقارن است. اگر مدیر سعی کند تقارن این رابطه را به هم بزند، ابتدا ارتباطش با آن کارمند و سپس با کل سازمان دچار اختلال می‌شود. یکی از تفسیرهای رابطه متقارن این است که مدیر سود را تنها برای خود نخواهد.

3. منطقه راحتی خود را از بین ببریم.
رابرت آلن می‌گوید: «هر چیزی که شما می‌خواهید خارج از منطقه راحتی‌تان قرار دارد.» نگاه ما به منطقه راحتی‌مان باید به شکل یک زندان باشد که خودمان ایجاد کرده‌ایم. این زندان باعث می‌شود که افکار و ایده‌های ما را محدود می‌کند.
برای اینکه درآمد خود را "انتخاب" کنیم باید به این باور برسیم که تا از منطقه راحتی خود خارج نشویم نمی‌توانیم تغییری اساسی در وضع فعلی به وجود آوریم.

 

برگرفته از سایت استاد درگی توسط IQnet.ir