مدیریت فناوری یا تکنولوژی
مدیریت فناوری یا تکنولوژی
مدیریت فناوری یا تکنولوژی دربردارنده کلیه روشها، فرآیندها سیستمها و مهارتهایی است که جهت تبدیل منابع به محصولات بکار گرفته میشوند. به هرگونه تغییر و تحول در فناوری (ترک روشهای قدیمی و سنتی انجام امور) ”نوآوری“ اطلاق میشود. از جمله مهمترین انواع نوآوری، میتوان به ”نوآوری در محصول“ و ”نوآوری در فرآیند“ اشاره کرد.
نوآوری در فرآیند عبارتست از ایجاد تحولات موثر در روشهای تولید بروندادها و محصولات. نوآوری در محصول نیز دربرگیرنده تغییرات و تحولاتِ ایجادشونده در خودِ بروندادها (اعم ازمحصولات و خدمات) است.
سطوح فناوری یا تکنولوژی
فناوری سطوحی
دارد و بسیط نیست. اولین و سادهترین سطح آن «بهرهبرداری» است؛ اگر یاد گرفتیم از کامپیوتر
استفاده کنیم، تازه به سطح بهرهبرداری از آن دست یافتهایم. سطوح بعدی فناوری به
ترتیب عبارتند از: تعمیر و نگهداری، مهندسی ساخت، مهندسی طراحی، تحقیقات توسعهای
و تحقیقات کاربردی. پس اگر گفته شد که ما به فناوری x دست پیدا کردهایم، باید سؤال شود که
به چه سطحی از این فناوری دست پیدا کرده اید؟ در تلویزیونسازی تا چه سطحی از کدام
فناوری آن پیشرفت کردهایم؟ آیا به «طراحی» مادربرد تلویزیون نیز دست یافتهایم یا
خیر؟
متأسفانه سهم
قابل توجهی از ماشینآلات وارداتی صنایع پتروشیمی، سیمان، فولاد و مانند آن که بهسادگی
نیز به کشور منتقل میشوند، قدیمی یا فرسوده بوده و وابستگی ما را به خارجیان
بیشتر میکند. چرا کشورهای صاحب فناوری این نوع فناوریها را به راحتی در اختیار
ما قرار میدهند و در مقابل چرا حاضر به انتقال دانش فنی بسیاری از محصولات
نیستند؟
پاسخ این
سوال لزوم توجه به سطوح فناوری را برای ما بازگو میکند؛ دارنده فناوریهای بالغ و
جاافتاده، دیگر مزیتی در نگهداری آن ندارند و از فروش آن به کشورهای درحال توسعه و
در راستای آن، وابستگی متقابل کشور خریدار برای تعمیرونگهداری ماشینآلات فرسوده،
از دو جانب سود میکنند. وقتی خط تولید خودرو، فولاد، پتروشیمی و مانند آن را از
خارج میخریم، برای تعمیر، تأمین قطعات یدکی و لوازم جانبی آن دوباره به طرف خارجی
وابسته میشویم؛ چراکه دانش فنی به ما ندادهاند بلکه خط تولید دادهاند.
چرخه عمر فناوری یا تکنولوژی
"چرخه
عمر فناوری" مفهومی است که در سیاستگذاری و مدیریت فناوری بسیار مورد
توجه است. هر فناوری در طول زمان، مراحلی را طی میکند که شامل مرحله جنینی و
تولد، رشد فزاینده، رشد کاهنده، بلوغ و افول میشود. این مفهوم برای یک فناوری در
جهان ثابت است و از کشوری به کشور دیگر تفاوت نمیکند؛ یعنی مفهومی کلی و جهانی
است. مثلاً گفته میشود فناوریهای جدید مانند نانوفناوری و زیستفناوری در مرحله
تولد و ابتدای رشد خود هستند.
وضعیت چرخه
عمر فناوری، اهداف و سیاستهای متفاوتی را برای سیاستگذاران فناوری در کشورها
ایجاب میکند. هدف و چگونگی تسلط بر فناوری در مرحله تولد آن یقیناً با هدف و
چگونگی تسلط بر آن در مرحله بلوغ متفاوت است. همچنین این مفهوم در انتقال فناوری
بسیار مهم است؛ چرا که نباید یک فناوری را که در مرحله افول است به کشور انتقال
دهیم؛ هرچند دارنده آن فناوری مشتاقانه ما را ترغیب به خرید آن نماید!
بهعنوان
نمونهای از تفاوت سیاستگذاری در مراحل مختلف چرخه عمر، فعالیتهای نوآوری در هر
یک از این مراحل، متفاوت است. در مرحله جنینی و تولد (مانند نانوفناوری)، فعالیتهای
نوآوری در مراکز آموزشی و پژوهشی متمرکز است. در مرحله رشد فزاینده (مانند
میکروالکترونیک)، باید فعالیتهای نوآوری را در واحدهای تحقیق و توسعه صنعتی
متمرکز ساخت. چرا که این واحدها درون صنعت هستند و میخواهند فناوری را از
آزمایشگاهها به دنیای واقعی بکشانند و در محصولات و فرایندها متبلور سازند. در
مرحله رشد کاهنده (مانند کامپیوتر شخصی)، فعالیتهای نوآوری را در واحدهای طراحی و
مهندسی متمرکز میسازند و نهایتاً در مرحله بلوغ (مانند خودرو)، در بخش بازاریابی،
فروش و خدمات پس از فروش متمرکز میشود. لذا در هر مرحله از رشدیافتگی یک صنعت یا
فناوری، باید نوآوری به سمتی که نیاز مبرم به آن داریم سوق داده شود.
از سوی دیگر،
تفاوتهای مراحل تولد و رشد خیلی دقیق و آموزنده است. در مرحله تولد و زمانی که
فناوری هنوز در حد آزمایشگاهها و پژوهشهای اولیه مطرح است، نوآوری عمدتاً در
قالب مقاله (paper) و پتنت (patent) دیده میشود؛ ولی در مرحله رشد عمدتاً
در قالب طراحی صنعتی و لیسانس است. پس اگر فناوری در مرحله رشد خود است، نباید
حمایت از نوآوری را در دانشگاهها و برای تولید paper و پتنت متمرکز سازیم. همچنین در مرحله
تولد، تغییرات فنی بیشتر جهت جواب گرفتن از آزمایشات صورت میگیرد، اما در مرحله
رشد تغییرات فنی درون فرآیندها صورت میگیرد تا فرآیند، بهینه شده و به کاهش هزینه
تولید منجر شود. در مرحله تولد، توسعه فناوری بیشتر ذهنی و مکتوب بوده و در مرحله
رشد، ماشینی و مکانیزه است. در مرحله تولد، نیروهای محقق نیاز داریم و در مرحله
رشد به مهندسین متخصص نیازمندیم. در مرحله تولد تقسیم کار، صرفاً علمی بوده و میان
دانشگاهها و مراکز پژوهشی و آزمایشگاهی صورت میگیرد، اما در مرحله رشد، تقسیم
کار صنعتی بوده و از زنجیرههای تولید و تأمین و پیمانکاری صحبت میشود. تحقیقات
در مرحله تولد، دانشگاهی است و در مرحله رشد، صنعتی. نتیجه تحقیقات در مرحله تولد،
صرفاً دستاوردهای علمی است، اما در مرحله رشد انواع یادگیری فناوری (Technology
Learning) رخ میدهد.
در مرحله تولد، بیشتر موفقیتها ناشی از نبوغ فردی است، اما در مرحله رشد، موفقیتها
ناشی از پیوندهای سازنده میان عوامل مختلف در قالب گروهها و شبکههای صنعتی است.
و در یک جمله، در مرحله تولد، در فضایی آکادمیک سیر میکنیم و در مرحله رشد، به
فضای رقابتی و به اصطلاح «دنیای گرگها» وارد میشویم
این چرخه با شناسایی یک نیاز آغاز شده و با تدارک روشهایی برای برطرفکردن آنها از طریق علوم ویا دانشهای کاربردی دنبال میشود.
مدیریت تکنولوژی در سطح بنگاه
شورای تحقیقات ملی آمریکا، مدیریت تکنولوژی را چنین تعریف کرده است: "یک حوزهی بینرشتهای که با طرحریزی، توسعه و پیادهسازی توانمندیهای تکنولوژیک برای شکل دادن و تحقق اهداف استراتژیک و عملیاتی یک سازمان سروکار دارد."
مدیریت تکنولوژی به این دلیل یک حوزهی بینرشتهای محسوب میشود که دانش حاصل از رشتههای علوم، مهندسی و مدیریت اجرایی را ترکیب میکند. مدیریت تکنولوژی بر بسیاری از اجزاء کارکردی سازمان همچون تحقیق و توسعه، طراحی، تولید، بازاریابی، مالی، پرسنلی، و اطلاعرسانی تأثیر میگذارد. گسترهی آن، هم مقولات استراتژیک و هم مقولات عملیاتی سازمان را شامل میشود. ابعاد عملیاتی با فعالیتهای روزمرهی سازمان سروکار دارند و ابعاد استراتژیک بر موضوعات بلندمدت متمرکز هستند. سازمان باید به هر دو بعد توجه داشته باشد.
بررسیها نشان دادهاند که اکثر مهندسان و مدیران صرفاً به ابعاد عملیاتی و نتایج کوتاهمدت توجه دارند و به مقولات استراتژیک بیتوجه هستند. این کوتهبینی موجب شده است که تأثیرات اقدامات امروز خود را بر آیندهی سازمان نادیده بگیرند. مدیریت تکنولوژی با تأکید بر اهداف استراتژیک سازمان، به حذف این نارسایی از سیستم مدیریت کمک میکند. مدیریت تکنولوژی، مدیران را در تلاشهایشان برای بهبود بهرهوری، افزایش اثربخشی، و تقویت جایگاه رقابتی بنگاه هدایت میکند.
مدیریت تکنولوژی در سطح ملی یا دولتی
از دیدگاه کلان، مدیریت تکنولوژی به تعریف کلیتری همچون تعریف زیر نیاز دارد:
"حوزهای از دانش که با تعیین و اجرای سیاستهای لازم برای توسعه و بهکارگیری تکنولوژی، و طبیعت سروکار دارد و هدف آن، ترغیب نوآوری، ایجاد رشد اقتصادی، و رواج کاربرد مسوولانهی تکنولوژی برای رفاه بشر است."
مدیریت تکنولوژی در سطح ملی بیشتر بر نقش سیاستهای عمومی در پیشبرد علم و تکنولوژی متمرکز است و تأثیرات کلی تکنولوژی بر جامعه ـ و بهویژه نقش آن در توسعهی اقتصادی پایدار، را مورد بحث قرار میدهد. مدیریت تکنولوژی در سطح ملی مقولاتی همچون تأثیر تحولات تکنولوژیک بر مردم، نیازهای آموزشی آنان در ارتباط با تکنولوژی، تأثیر تکنولوژی بر سلامتی و ایمنی، و پیامدهای زیستدمحیطی تکنولوژی را در برمیگیرد. سیاستهای تکنولوژی در سطح دولت و سازمان در واقع چارچوبی برای استفاده از تغییرات تکنولوژیک در جهت منافع جامعه و کارکنان سازمان هستند.
ضرورت مدیریت تکنولوژی
دنیا در حال تغییر است و سرعت این تغییر روزبه روز بیشتر میشود. تکنولوژیهای جدیدی ظهور میکنند و معادلات بازرگانی را برهم میزنند. سیستمهای مدیریت نیز باید بتوانند با این تغییرات کنار بیایند.
مهمترین تفاوت دنیای امروز با دیروز، سرعت تحولات تکنولوژیک عنوان شده است. این موضوع با تغییر در قلمرو بهکارگیری تکنولوژی همراه است. رقابت جهانی نیز تقریباً مقولهی جدیدی است. در دهههای 1980 و 1990، با ظاهر شدن کشورهای جدیدی در صحنهی بینالملل، رقابت جهانی شدت گرفت. از آن به بعد، موازنهی قدرت اقتصادی دائماً در حال تغییر بوده است. هماکنون اکثر کشورهای جهان تجارت آزاد جهاین را تجربه میکنند و شکلگیری بلوکهای تجاری به یکی از ویژگیهای بارز عصر حاضر تبدیل شده است.
بهعنوان جمعبندی میتوان گفت که مهمترین دلایل توجه به مدیریت تکنولوژی در دنیای کنونی عبارتند از:
سرعت گرفتن تحولات تکنولوژیک
تغییر در قلمرو (از تولید انبوه به انبوهسازی طبق سفارش)
تغییر در رقابت (حضور کشورهای جدید در صحنهی رقابت و تغییر قوانین رقابت)
ـ شکلگیری بلوکهای تجاري
• اشاعه نوآوریهای فناورانه:
افرادی که فناوریهای نوین را برمیگزینند به ترتیب در پنج گروه ذیل تقسیمبندی میشوند:
1- نوآوران: این دسته از افراد معمولاً ماجراجو هستند، بطوریکه که برخی افراد, آنان را خودرای و یکدنده و یا حتی افراطی تلقی میکنند.
2- پذیرندگان پیشرو (زودهنگام): موفقیتِ فناوریهای نوین برای این افراد, بسیار حائز اهمیت است. زیرا اغلب دارای رهبرانی نوگرا و ایدهپرداز هستند.
3- اکثریت پیشرو (زودهنگام): این دسته ازبرگزینندگان, تعمق بیشتری روی مسائل میکنند و تصمیمگیریشان مبنی بر بکارگیری فناوریهای نوین، نیازمند زمان بیشتری است.
4- اکثریت پسرو (دیرهنگام): این گروه نسبت به تحولات فناورانه بدبین میباشند و رویکردشان به نوآوری, با احتیاط فراوانی همراه است و غالباً در اثر افزایش نیازهای اقتصادی یا فشارهای اجتماعی, فناوریهای جدید را میپذیرند.
5- عقبماندهها: این گروه نیز اغلب به خاطر انزوا و دیدگاههای محافظهکارانه خود، بسیار بدبینانه نسبت به نوآوری و تحول مینگرند.
نوآوری فناورانه در یک محیط رقابتی
تصمیمگیریهای راجعبه فناوری و نوآوری بسیار استراتژیک هستند و باید به روشی کاملاً سیستماتیک با آنان روبرو گردید.
الف. پیشتازان فناوری:
پیشتازبودن در فناوری, مستلزم تحمل هزینهها و مخاطرات بسیاری است, بههمین خاطر، الزاماً بهترین رویکرد برای یک سازمان محسوب نمیشود.
• مزایای پیشتازبودن درفناوری: چیزی که نوآوران و پیشتازان در فناوری را به خود جلب مینماید، امکان کسب سود بسیار بالا و مزایای ناشی از ”نفرِ اول بودن“ است. در صورتی که این پیشتازبودن در فناوری, کارآیی سازمان را نسبت به دیگر رقیبانش بالاتر ببرد، سبب ایجاد یک برتری و مزیت هزینهای خواهد شد.
ب. دنبالهروان فناوری:
• نه هیچیک از سازمانها بهطور مساوی مستعد پیشتازبودن در فناوری هستند و نه اینکه سوددهی پیشتازبودن برای همه آنان یکسان است.
• از پیروبودن در فناوری می توان برای حمایت از استراتژیهای کمهزینگی و تمایز خود بهره برد.
• زمان پذیرفتن فناوری وابسته به نیازهای استراتژیک سازمان و مهارتهای فناورانه موجود در سازمان (همپایه منافع بالقوه فناوری جدید) است.
ارزیابی نیازهای فناوری
ارزیابی نیازهای فناوری یک سازمان, مشتمل بر برآورد فناوریهای موجود و ارزیابی روندهای محیطی موثر در صنعت, است.
• برآورد فناوریهای موجود: ممیزی فناوری امکان میدهد تا فناوریهای کلیدی را که سازمان بدانها وابسته و متکی است مشخص شوند. مهمترین بعد یک فناوری نوین، ارزش رقابتی آن است. یکی از فنون سنجش ارزش رقابتی، دستهبندی فناوری در یکی از گروههای ذیل است: فناوریهای نوظهور، فناوریهای درحالتکامل (پیشرونده)، فناوریهای کلیدی و فناوریهای بنیادین.
• ارزیابی روندهای فناورانه محیطی: درست همانند تمامی انواع برنامهریزیها، تصمیمات مرتبط با فناوری نیز باید بین توانمندیهای درونی سازمان (نقاط ضعف و قوت) و فرصتها و تهدیدهای خارجی توازن برقرار کند.
1- ترازیابی: در طی این فرآیند، تجربیات, دانش, و فناوریهای سازمان با دیگر شرکتها مقایسه میشود. لازم به ذکر است که در صنایع مختلف, ترازیابی فناوریهای یک سازمان با دیگر رقیبان، متفاوت است.
2- رصد جهانی: این فرآیند بر هرآنچه در حوزه امور سازمان, ممکن و قابل انجام است و آنچه که در حال توسعه است، متمرکز میگردد. در این فعالیت کوشش میشود تا از طریق رصد و پایش جهان, فناوریهای نوین و نوظهور در یک صنعت, کشف و شناسایی گردد.
نحوه تصمیمگیری درمورد نوآوریهای تکنولوژی
بایستی تصمیمگیری درباره نوآوریهای فناورانه, بین بسیاری از عوامل مرتبط، توازن برقرار کند. موثرترین رویکرد به فناوری, نهتنها به توانایی فناوری در حمایت و برآوردن نیازهای استراتژیک سازمان وابسته است, بلکه به توانمندیها و قابلیتهای سازمان در بهکارگیری موفقیتآمیز فناوری نیز بستگی دارد.
• میزان پذیرش بازار (موردانتظار) : نخستین مسالهای که باید در تدوین یک استراتژی در باب نوآوریهای فناورانه به آن پرداخت، پتانسیل بازار است.
هنگام برآورد میزان تقاضای بازار، مجریان باید دو چیز را مشخص نمایند: اول اینکه, باید در کوتاهمدت، کاربردی که نشانگر ارزش و اهمیت فناوری نوین باشد، ارایه شود. دیگر اینکه, باید مجموعهای از کاربردها در طولانیمدت وجود داشته باشد که نشان دهند فناوری نوین وسیلهای قطعی برای رفع آن دسته از نیازهای بازار است.
• امکانسنجی فناورانه: ممکن است برخی از موانع فنی, باعث سد راه یا ایجاد وقفه در پیشرفت گردند.
• توجیه اقتصادی: این مورد نیز ارتباط بسیار نزدیکی با امکانسنجی فناورانه دارد. مجریان باید این مساله را نیز در نظر بگیرند که آیا پروژه, دربردارنده محرک مالی (بازده محتملِ) خوبی هست یا خیر.
• توسعه شایستگیهای آینده: سازمانها موظفند استراتژیهای خود را بر اساس شایستگیهای محوریشان تدوین نمایند. این مساله درباره استراتژیهای فناورانه و نوآورانه نیز صادق است.
• تناسب سازمانی: آخرین مواردی که باید هنگام تصمیمگیری در رابطه با نوآوریهای فناورانه, به آنها پرداخت، عبارتند از: فرهنگ سازمان، علایق مدیران و انتظارات ذینفعان و سهامداران. معمولاً سازمانهای سردمدار فناوری, استراتژیهای فناوری مبنی بر ”رقابتِ تهاجمی“ و ”اولینبودن“ را برمیگزینند. در بسیاری موارد نیز، مجریانی که دغدغه هزینهها را دارند بیشتر ترجیح میدهند وارد کار نشوند تا اینکه در شرایط شکست قرار گیرند.
نحوه دستیابی به فناوریهای نوین
در بسیاری از صنایع، عمدهترین منابع فناوری نوین، سازمانهایی هستند که از فناوری موردنظر استفاده میکنند. اساساً چگونگی اکتساب فناوری نوین، تصمیمگیری بین خرید یا ساخت فناوری است.
• توسعه داخلی: توسعه فناوری نوین در یک شرکت, امکان ایجاد و حفظ امتیاز انحصاریت فناوری را برای شرکت مقدور میسازد.
• خرید: تقریباً اغلب فناوریها را میتوان در محصولات و فرآیندهایی که به سادگی و آزادانه قابلخرید میباشند, یافت.
• قرارداد توسعه: در صورتی که فناوری موردنظر موجود نباشد ویا شرکت منابع یا زمان کافی جهت توسعه آن را دراختیار نداشته باشد، میتواند با انعقاد قراردادی (به کمک منابع خارجی) به توسعه فناوری موردنظر بپردازد.
• دریافت امتیاز: فناوریهایی را که نمیتوان بهسادگی در غالب یک محصول (یا جزیی از یک محصول) خریداری نمود, میتوان با پرداخت هزینهای, تحت امتیاز (لیسانس شرکت سازنده) بدست آورد.
• دادو ستد فناوری: یکی دیگر از روشهای دستیابی به فناوری نوین دادوستد یا تبادل فناوری میباشد.
• همکاریهای تحقیقاتی و سرمایهگذاری مخاطرهپذیر مشترک: همکاریهای در راستای توسعه فناوریهای نوین تشکیل میگردند.
• دستیابی به مالک فناوری: در صورتی که شرکتی فاقد فناوری موردنظر باشد و در عین حال مایل به کسب مالکیت آن فناوری باشد، می تواند شرکت صاحب فناوری را خریداری نماید.
فناوری و سِمُتهای مدیریتی
معمولاً در سازمانهای بزرگ, مسائل حوزه فناوری جزء مسؤولیتهای معاونان تحقیق و توسعه است. اخیراً شرکتهای زیادی سِمُت جدیدی با عنوان ”مدیر ارشد فناوری“ را ایجاد کردهاند. دامنه مسؤولیتهای مدیر ارشد فناوری بسیار فراگیر و منسجم, و در سطح کلان شرکت است.
• در یک سازمان, افرادی که نقشی کلیدی در دستیابی و توسعه فناوریهای نوین بازی میکنند عبارتند از: نوآور تکنیکی، قهرمان تولیدگر محصول و قهرمان ارشد اجرایی.
1- نوآور فنی: فناوری نوینی را توسعه میدهد ویا مهارتهای کلیدی موردنیاز برای نصب یا بکارگیری فناوری را دارد.
2- قهرمان تولیدگر محصول: فردی است که غالباً موقعیت یا شان خویش را بهخطر میاندازد تا ایده در سازمان ارتقا یابد، بعلاوه میکوشد حمایتهای سازمان را برای آن جذب نموده و طرح مورد پذیرش واقع شود.
3- قهرمان ارشد اجرایی: حمایت نهایی و کامل از پروژه توسط مدیر ارشد سازمان که شرایط, اختیارات و منابع مالی موردنیاز برای حمایت از پروژه و قهرمان تولیدگر محصول را دارد, محقق خواهد شد. سازماندهی برای نوآوری این سازماندهی نیازمند ایجاد توازن و تعادلی بین شکوفایی انرژی و توانمندیهای خلاقانه افراد و کنترل نتایج در راستای برآوردن نیازمندیهای بازار طبق یک برنامه زمانبندی است.
• شکوفایی خلاقیت: باید فرهنگ سازمانی مشوق نوآوری باشد.
• حذف دیوانسالاری (بوروکراسی):دیوانسالاری دشمن نوآوری است. همانقدر که دیوانسالاری میتواند باعث حفظ نظم و افزایش کارآیی شود، میتواند کاملاً در مقابل نوآوری نیز قرار گیرد.
• پیادهسازی پروژههای توسعه: یکی از ابزارهای قوی برای مدیریت فناوری و نوآوریها در سازمان، پروژههای توسعه است. پروژه توسعه یک فعالیت متمرکز سازمانی است که به منظور خلق محصول یا فرآیند نوین از طریق پیشرفتهای حاصل از فناوری است. معمولاً پروژههای توسعه در یکی از چهار گروه زیر قرار میگیرند:
1- پروژههای توسعه تحقیقاتی یا پیشرفته, که به منظور خلق علوم جدید در جهت استفاده در یک پروژه خاص تعریف می شوند.
2- پروژههای توسعه جهشی, که برای خلق اولین نسل یک محصول یا فرآیند طراحی میشوند.
3- پروژههای توسعه ساختاری, که ساختار یا معماری شالودهای پروژههایی را بنا مینهند که مجموعه چندین پروژه را در دل خود خواهند داشت.
4- پروژههای توسعه جزئی, که دامنه فعالیت محدودتری دارند و درراستای ایجاد بهبود و پیشرفت تدریجی در یک محصول یا فرآیند موجود تعریف میشوند.
•فناوری، طراحی مشاغل و منابع انسانی:
انتخاب یک فناوری نوین غالباً ما را ملزم به ایجاد تغییراتی در نحوه طراحی مشاغل مینماید. معمولاً هدف از چنین روش بازطراحی و بازتعریف مشاغل اینست که افراد به گونهای با الزامات و نیازهای فناوری هماهنگ شوند که عملکرد فناوری را بیشینه نمایند. ولی اغلب چنین کارهایی در بیشینهکردن بهرهوری کل با موفقیت همراه نمیشوند زیرا بخش انسانی معادله را از نظر دور میدارند.
رویکرد سیستمهای اجتماعی-فنی در بازطراحی امور و مشاغل, (به طور خاص) به گونهای به بازطراحی وظایف میپردازد که کارآیی اجتماعی (انسانی) و فنی کار را توامان بهینه سازد.
بازانتشار توسط www.IQnet.ir از technology2.blogsky.com